از شوق
میمیرم اگه بگن اونی که میخواستی همینه
به خدا مستی و راستی همینه
کیه مهربون تر از تویی که مهربون ترینی
کیه آسمون تر از تویی که با اهل زمینی
کیه جز تو خوب خوبا، که با خوبا همنشینی
الحق عین امیرالمؤمنینی
تو آقای منی ! مگه نه؟
تو مولای منی! مگه نه؟
منم بنده ی تو ! مگه نه؟
تو دنیای منی! مگه نه؟
چشمام
نمیخوام اگه نشه جمال آقاش و ببینه
به خدا مستی و راستی همینه
کیه آشنا تر از تویی که آشنا مایی
کیه بهتر از تو که کسِ تموم بی کسایی
تو بزرگ آفرینش! تو ذخیره ی خدایی
الحق تو بر هر درد دوایی
تو مالک منی! مگه نه؟
تو صاحب منی! مگه نه؟
تو خونه ی تو ام! مگه نه؟
مراقب منی! مگه نه؟
عالَم
میدونه اگه بیای دیگه همه چی بهترینه
به خدا مستی و راستی همینه
کیه تو دنیا که بی قرار و منتظر نباشه ؟
کیه که ندونه یکی هست که دنیا چش به راشه
کیه که ندونه دنیا! با تو باید رو به راشه
الحق شیعه باید برات فدا شه
همه منتظرن! مگه نه؟
جهان با خبرِ! مگه نه؟
سفر تموم میشه! مگه نه؟
روزای آخرِ! مگه نه؟
باور
میکنی اگه بگم صاحب بهشتِ روی زمینه
به خدا مستی و راستی همینه
کیه حاضر ترِ از تو که همیشه بین مایی
تویی که خودت نبّی و حیدر و حسین مایی
خود مکه و مدینه! نجف و کرب و بلایی
الحق آیینه ی خون خدایی
قیامت میکنی! مگه نه؟
تو بین الحرمین ! مگه نه؟
تو ارباب منی! مگه نه؟
تویی خود حسین! مگه نه؟