بی رمقی و بی حالی
ارباب من ای بی کفن ای یارالی
میجنگی با دست خالی
ارباب من ای بی کفن ای یارالی
ای محروم از آب فرات
از تشنگی دیگه نمیبینه چشات
ای وای ای وای خشکه لبات
کشتنت با ذکر سلام و صلوات
... جانم حسین ، جانم حسین ...
یومٌ علی صدر النبی
حالا به خاک افتادی و تشنه لبی
تو زیر پای مرکبی
زینب گرفتار یه عده اجنبی
یومٌ علی وَجهِ الثَری
ای وای من سر رو بریدن از قفا
زینب به گریه زد صدا
واویلتا هذا حسینٌ بِلعَراء
یومٌ علی وَجهِ الثَری
ای وای من سر رو بریدن از قفا
زینب به گریه زد صدا
ای کشته ی لب تشنه کرب و بلا
... جانم حسین ، جانم حسین ...