تشنهی زمزمهام کاش به زمزم برسم
میوهی کالم و ای کاش که من هم برسم
فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم
ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم
پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست
نه , فقط باش که یک بار حرم هم برسم
دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم
هر زمان که به سرِ سورهی مریم برسم
آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر
اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم