جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شبهای عزاداریِ تو خوش کردم
خِرقه ی مشکیِ خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم ، خانه ات آباد حسین
به دوصد دُرّ و گهر دیده ی تَر نفروشم
دستهایم عوض کرب و بلا می ارزد
ببریدش که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را میدهم و باده طلب خواهم کرد