این اولین دفعه نبود که مدینه آتیش و هیزم میبینه
باز دوباره یه خونه رو جلو چش مردم سوزوندن
امام صادق رو با ریسمان وسط کوچه کشوندن
نامرد حیا کن موهاش سفیده سنش زیاده قدش خمیده
از پشت مرکب نکش طنابو نفس نداره دیگه بریده
پیاده دل شب دیود پشت مرکب دلش شکست
توی کوچه بازار چقدر شد معذب دلش شکست
یاد عمه زینب دلش شکست ...
غریب آقام ای غریب آقا ...