شکوه ها میکنم از چشم تری بسته شده
مانده ام اول راه سفری بسته شده
زلف من با غم یارم سحری بسته شده
آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده
نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم
بگذارید بهاحوال خودم گریه کنم
خاک بین الحرمین است هوایی بقیع
چه کنم من گله دارم ز جدایی بقیع
مینشینم در ایوان طلایی بقیع
به خدا میرسم از راه گدایی بقیع