سر شب رو کردم به آسمون گفتم به ابرا
اگه میشه نم بارون بزنه حالم خرابه
یقمو فکرو خیال هرشب میگیره
مگه میشه اینجوری آدم بخوابه
از خواب و خوراک افتادم
شاید به چشت بیام
بعضی شبا میزنم بیرون از خونه
اصلا نمیفهمم کجام
تو نور شب اگه بمونم خیالی نیست برام این حرفا
باهام قرار بزار دوباره جای همیشگی همونجا
کربلا ورودیه حرم تنها نه با مادر پدرم