یا ابن الشبیب عمه ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پینجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
یا ابن الشبیب عمه ما احترام داشت
چندین امامزاده و چندین امام داشت