آواره صحرا و بیابان شده ام
سودا زده طره جانان شده ام
همراه فرشتگان و جبریل امین
جاروکش کعبه خراسان شده ام
خوشبخت تر از مرا نشانم بدهید
دیوانه زنجیری سلطان شده ام
این معجزه پنجره فولاد رضاست
امروز اگر اهل و مسلمان شده ام
از اسفل سافلین رسیدم به بهشت
ضرب المثل حلقه مستان شده ام
ما را کرمش داد ز هر غصه نجات
بر معرفت و مرام سلطان صلوات
امروز اگر مقام و جایی دارم
خاک قدم همچو شمایی دارم
گفتند که دیوانه شدم حرفی نیست
من نیز در این جهان خدایی دارم
من ناز طبیبان جهان را نکشم
آقای من اسمه دوایی دارم
در خانه قبر هم غریبی نکشم
ای مردم عجب شاه وفایی دارم
آقا یکی از شروط توحید تویی
مدیون توام اگر خدایی دارم
لطف تو نشاند بین قلبم ایمان
صد شکر مسلمان تو ام یا سلطان
ممنون عطای توست هر بیچاره
مستاجر لطف توست هر آواره
چشمان سیات معدن اکسیر است
بیهوده طلا نگشت سنگ خاره
هستی تو و روی غصه ها کم گشته
باز است هنوز باب و راه چاره
این حسرت صبح و شام اسرافیل است
یک صبح زند به عشق تو نقاره
دیوانه به سوی مشهدت می آیم
دیوانه تر از حرم روم هر باره
یک قبر وَ این همه کرم ایوالله
این قدر گدا و یک حرم ایوالله
قربان کبوتران میخانه تو
قربان خمار جام و پیمانه تو
هر قدر صفا که هست در بین بهشت
یک جا شده نذر و هدیه بر خانه تو
هر لحظه زمین دور سرت می گردد
خورشیدی و عالم است پروانه تو
ناگاه فقیر بی نوا حاتم شد
تا خورد قسم به جان دردانه تو
یک مرتبه عقل من به کار افتاد و
یک عمر شدم غلام و دیوانه تو
صد شکر که با خودت رفیقم کردی
وابسته ی بر صحن عتیقم کردی
یک شعبه ز مشهد شما شد این دل
یعنی که مرا تو کرده ای باز خجل
بد بخت تر از تمام دنیا هستم
یک لحظه اگر زمن بگردی غافل
من شاعر افتخاریت می گردم
توفیق نبود تا شوم چون دعبل
بی نام حسین و گریه و سینه زنی
انگار زیارتت بگردد باطل
از صحن و سرات کربلایم بردی
یعنی که شده است عشق و حالم کامل
ای کاش شبی یابن شبیبت باشم
در روضه کربلا حبیبت باشم
هرکس که کریم است گدا می خواهد
یک صحن پر از بروبیا می خواهد
پیگیر دوای درد ما نیست کسی
پیگیری کار ما وفا می خواهد
صاحب نفس و روسیه و پیر و جوان
هر کس به طریقی از شما می خواهد
این شاعر دل شکسته ات جای عبا
پیراهن مشکی تو را می خواهد
بالاتر از آنی که به دادم نرسی
آقا دل من کرببلا می خواهد
دل را به کرمخانه لطفت بستیم
ما منتظر رزق محرم هستم