رافت در آستان تو تفسیر می شود
دل با خیال حسن تو تسخیر می شود
صدها هزار نامه ی آلوده از گناه
با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود
پیش از اجل به خانه ی چشمم قدم گذار
تعجیل کن فدات شوم دیر می شود
حتیّ سکوت در حرم تو عبادت است
اینجا نفس به یاد تو تکبیر می شود
اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت
اطراف گندم تو زمین گیر می شود
در میهمانسرای تو مهمان چو پا نهد
از میوه های باغ جنان سیر می شود
دیوانه می شود دل عاقل در این حرم
دیوانه ای که عاشق زنجیر می شود
صیّاد را به نیم نگه صید می کنی
آهو به یک ضمانت تو شیر می شود
بیداری اش به عرش خدا با ملایک است
خوابی که در حریم تو تعبیر می شود
«میثم» بگو به کوری دشمن، ثنای دوست
کاین جا قلم به دست تو شمشیر می شود