بیدل قرار میخواد
پاییز بهار میخواد
صید توام آقا
صیاد شکار میخواد
تو مثه امام حسین من ِ بی کس و
توی کشتی خود سوار میکنی
من با این که از خودم فرار میکنم
تو منو برا خودت شکار می کنی
کویرم/ که تشنه ی باران رحمتم
و باران فقط علی بن موسی الرضا
رعیت/ منم که شدم سائل کرم
و سلطان/فقط علی بن موسی الرضا
ای دفع بلایا/ ای گنج عطایا
حج فقرا، یا/علی بن موسی الرضا
آقای دو عالم/دادی پر و بالم
ای عشق حلالم/ علی بن موسی الرضا
بند دوم:
بی تو اجل میخوام
با تو عسل میخوام
آغوشتو وا کن
اقا بغل میخوام
تو همیشه خودتو فدا میکنی
من اگه برات یه ذره تب میکنم
آره نون پدرم حلال بوده چون
اسمتو که میشنوم ادب می کنم
چه خوبه/توی حرم تو رها بشم
بیام و/ز بند تعلق جدا بشم
من اینجام/ که از تو بگیرم براتمو
ایشالا / که زائر کرببلا بشم
از خان کرامت/ میریزه محبت
چون صاحب دعوت/ علی بن موسی الرضاست
امشب دل مستِ/ من میشه خجسته
چون کربلا دستِ علی بن موسی الرضاست
بند سوم:
آب بقاست مشهد
شهر خداست مشهد
ختم کلام شهرِ
آقام رضا ست مشهد
آره مشهد مقدسه واسه ما
توش نفس هم میکشیم ثواب میکنیم
آخرش با پر خادمای حرم
تار عنکبوتا رو خراب میکنیم
یه گنبد/ که قبله ی اهل زمین شده
یه مشهد / که تربتش از جنس توتها
مقدس ترین سبب زندگی من
بمیرن/ برات همه ی عنکبوتیا
ای کشتی هشتم/ در بحر تلاطم
تندیس تبسم/ علی بن موسی الرضا
ای صاحب پرچم/ سلطان معظم
بانی محرم/ علی بن موسی الرضا