لب ما و قصه‌ي زلف تو،

چه توهمي! چه حکايتي!

تو و سر زدن به خيال ما،

چه ترحمي! چه سخاوتي!

به نماز صبح و شبت سلام!

... و به نور در نَسَبت سلام!

و به خال کنج لبت سلام!

که نشسته با چه ملاحتي!

وسط «الست بربکم»

شده‌ايم در نظر تو گم

دل ما پياله، لب تو خم،

زده‌ايم جام ولايتي

به جمال، وارث کوثري،

به خدا حسين مکرري

به روايتي خود حيدري،

چه شباهتي! چه اصالتي!

«بلغ العُلي به کمالِ» تو

«کشف الدُجي به جمال» تو

به تو و قشنگي خال تو،

صلوات هر دم و ساعتي

شده پر دو چشم تو در ازل،

يکي از شراب و يکي عسل

نظرت چه کرده در اين غزل،

که چنين گرفته حلاوتي!

تو که آينه تو که آيتي،

تو که آبروي عبادتي

تو که با دل همه راحتي ،

تو قيام کن که قيامتي

زد اگر کسي در خانه‌ات،

دل ماست کرده بهانه‌ات

که به جستجوي نشانه‌ات،

ز سحر شنيده بشارتي

غزلم اگر تو بسازيم

، و ني‌ام اگر بنوازيم

به نسيم ياد تو راضيم

نه گلايه‌اي نه شکايتي

نه، مرا نبين، رصدم نکن،

و نظر به خوب و بدم نکن

ز درت بيا و ردم نکن

تو که از تبار کرامتي



مطالب مرتبط

یک شب به بیابان نجف
یک شب به بیابان نجف

شنبه, 01 شهریور 1399

پخش
عالم همه قطره‌ و تویی دریا
عالم همه قطره‌ و تویی دریا

یک شنبه, 21 آبان 1402

پخش
حیدر شده مولا مبارکه حضرت زهرا
حیدر شده مولا مبارکه حضرت زهرا

دو شنبه, 13 مرداد 1399

پخش