تاج روی سرم ابوالفضل
صاحب این علم ابوالفضل
بذار تا آذری بخونم
من سنه نوکرم ابوالفضل
تا ابوافضلی ام ، غم توو کار من نیس
قاطی همه دیوونه هات ، اسم مارو بنویس
بلند و یک صدا بگو ابوالفضل
دید کاندر حرم خسرو خوبان شده
بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان
همه شان سینه زنان نوحه کنان
موى پریشان دل بریان سوى عباس شتابان
که عموجان چه شود جرعه آبى
برسانى به لب سوختگان
کز عطش آتش بگرفته گلوى ما
شه با وفا ؛ ابوالفضل
معدن سخا ؛ ابوالفضل
صاحب لوا ؛ ابوالفضل
معدن سخا ؛ ابوالفضل
نور هل اتی ؛ ابوالفضل
غیرت خدا ؛ ابوالفضل