يا سيدَ السّادات، آتيكَ بالحُبِّ   


(ای سید سادات، با عشق به سمت شما می‌آیم)


 


لو تتعبُ الاقدام، امشي على قلبي  


(اگر پاها خسته شوند، با قلبم می‌آیم)


 


سار الكليمُ لأُنسِهِ في جَذوة النارِ     


(کلیم به خاطر انسش در آتش عشق تو گرفتار شد)


 


و اليكَ يومَ الاربعينِ بأَضلُعي ساري 


(در روز اربعین خود را برای رسیدن به شما روی زمین می‌کشم)


 


للدّارِ يشتاقُ الغريبُ و كربلا داري     


(غریب میل خانه خود دارد و کربلا خانه من است)


 


أمَلاً بجودِ المولى، ضَيْفاً فؤادي حلَّ     


(دل من با امید به کرم مولا، میهمانش شد)


 


مُسْتَعطياً مسكيناً، وعلى هواكُم صلّى   


(مسکین است و به امید بخشش آمده و در هوای شما نماز گزارد)


 


(الغوثَ يابْنَ الزهراء)   


(به فریادم برس ای زاده زهرا س)


 


***   ***   ***   ***


 


يا وارثَ الآيات، مَن لِلهُدى بابُ

(ای وارث آیات قرآن، چه کسی باب هدایت است؟)


 


عبدٌ على الاَعتاب، والدارُ أعتابُ     


(بنده‌ای در آستانه درب خانه هدایت ایستاده، که درون از درگاهش مشخص است)


 


نادى بِجاهِ كَفالةِ العباس أن ترضاه 


(به عزت سرپرستی عباس ندا داد تا او را راضی کنی)


 


و دعا بفاطمةٍ ترى شُبّاكَكُم عيناه 


(و با توسل به فاطمه س دعا کرد تا چشمانش ضریح شما را ببیند)


 


مِن بعدِها سِيّانِ اَن يَنعاك او تَنعاه   


(پس از آن دو حالت هست، یا به سوگت می‌نشیند، یا جان می‌دهد)


 


يا تُرجُمانَ الأسماءْ، يا ماءَ كُلِّ الاشياء  


(ای ترجمه اسماء اعظم الهی، ای آب حیات هر زنده‌ای)


 


تَروي ظمايا الرُّوحِ، يا ظامِئاً في الصحراء    


(ای تشنه صحرای کربلا، به تشنگان خود جان می‌بخشی)


 


(الغوثَ يابْنَ الزهراء)      


 (به فریادم برس ای زاده زهرا س)


 


 


***   ***   ***   ***


 


في الأربعينيَّه، نأتيك عُشاقا    


(در روز اربعین، عاشقانه به سوی تو می‌آئیم)


 


عهداً لكُم نَفدي، وِلداً و أَعناقا


(با شما عهد می‌بندیم که فرزندان و سرمان را فدای شما کنیم)


 


حُزناً نُواسي نِسوةً يومَ السِّبا تَمشي   


(اندوهگین، با زنانی که به اسارت رفتند همدردی می‌کنیم)


 


والرأسُ يَتلو فوقَها تسبيحةَ العرشِ  


 (و سر، بر بالای نیزه تسبیح عرش را می‌گوید)


 


و حسينُ مطروحٌ ثلاثاً دونَما نعشِ


(و پیکر حسین، سه روز بدون محملی بر زمین افتاده بود)


 


نبكي لحالِ رُقيَّه، في قصرِ آل أُميّه  


(بر حال رقیه در قصر آل امیه می‌گرییم)


 


تَشتاقُ وجهَ أبيها، تُلقَي عليه تَحِيَّه  


(که دلش برای دیدن روی پدرش تنگ شده است تا به او سلام کند)


 


(الغوثَ يابْنَ الزهراء) 


(به فریادم برس ای زاده زهرا س)


 


 


***   ***   ***   ***


 


الدَّربُ في مَلقاك، وردٌ بأشواكِ


سبحان من سوّاك، عرشاً بشُبّاكِ


راه صواب، دیدار شماست، اما این راه، چون گلی پر از خار است


منزه است خدایی که شما را، چون عرشی با ضریح آفرید


 


ام يا تُراه ضريحُكم اضحى هو الاوطان


ضریح شما به وطن های تبدیل شده است


 


من عاملٍ للشام من يمنٍ الى ايران


از یک کارگر در شام گرفته تا یمن و ایران


 


في كل ارضٍ كربلاءُ تحرِّرُ الانسان


در هر زمینی، کربلایی است که انسان را آزاد میکند


 


طوبى لأرض عراقِ، لِسخاءِ شعبٍ راقِ


بمَضافةٍ و جهادٍ و مكارمِ الاخلاقِ


گوارا باد بر سرزمین عراق و سخاوت مردمی بلندمرتبه


در میهمان نوازی و جهاد و مکارم اخلاق


 


لبيك يبن الزهراء لبيك يبن الزهراء


لبیک یابن الزهرا  لبیک یابن الزهرا


 


***   ***   ***   ***


 


میثاق این دل با، خون شهیدان است

جان روشن از یادِ، پیر جماران است

از سر گذشتن، سرگذشت و سرنوشت ماست

دلداده ایم و بهر ما هر روز عاشوراست

ما راهمان از کربلا تا مسجد الأقصاست

ما انقلابی هستیم، مِهر ولایت با ماست

هیهاتَ منّا الذّله، شوق شهادت با ماست

(لبیک یا ثارالله)


 


شاعر عربی: نور آملی (ابو زینب) از لبنان


شاعر فارسی: محمد مهدی سیار


 





مطالب مرتبط