ای حرم، گوشهای از ایوانت
ای بـهشت خـدا خراسـانت
ای تمام وجود، سفرۀ جـود
ملک و جن و انس، مهمانت
دین و ایمان ما ولایت توست
هرچـه داریم از عنایت توست
دردجان راطبیب کیست؟تویی
فقرا را حبیـب کیست؟ تویی
پــدر و مــادرم بـــه قربــانت
آشنای غـریب کیست؟تویی
که به زوّار خود سلام کند؟
پیش پـای گـدا قیـام کند؟
ای ولایـت کمـال ایمـانم!
کل توحید و کل و قرآنم!
«اکرمو الضیف»راشماگفتید
در به رویم نبند، مهمانم
تـو رئـوف همـه رئوفـانی
هیچکس را ز در نمیرانی
بـه حـریم مطهــرت سـوگنـد!
به قم وصحن خواهرت سوگند!
به حسین و به عمهات سوگند!
بـه جـواد و بـه مادرت سوگند!
دست حاجت به دامن تو زدم
تـو بـه رویم نیــاوری که بدم
مظهــر رحمــت خداونـدی
آرزوی هـــر آرزومنـــدی
دشمنت هـم اگر ز در آید
به خدا در براو نمیبندی
همه را زائرت خطاب کنی
کی گنـهکار را جواب کنی
کاهم و کوه معصیت بارم
روسیـاهم بـدم گنهکارم
آبـروی مــرا مبــر مـولا!
به همه گفتهام رضا دارم
گرچه بیقیمتم اگر چه بدم
هیچکس جزشما نمیخردم
ای دو عـالم حریـم محترمت
من و لطف و عنایت و کرمت
بسکـه آقـا و مهربان استی
دل آلــودهام شــده حـرمت
جزتو الفت به کس نمیگیرم
دل خـود از تو پس نمیگیرم
خوشترین ذکرمن حکایت توست
مدح تو، وصف تو، روایت توست
کس نگویـد که مـن فقیـر استم
همـه داراییام ولایـت تـوست
اگـر آلــودهام اگـــر پستـم
به شما خانواده دل بستم
تو به چشمان بستهام نوری
تو به انس فقیر،مسروری
در میـــان ائمــــه اطهــــار
بـه امـام رئوف، مشهوری
تو به افتاده بال میبخشی
تو نکرده سؤال، میبخشی
دل ما هـرچـه هست خانۀ توست
کوه غمهای ما به شانۀ توست
چشم«میثم»به دست لطف شما
نفـس او پــر از ترانــۀ تــوست
گر چـه بـار گنــاه آوردم
بـه حـریمت پناه آوردم