میدونم که تو اهل جودی
میدونم چقدر کریمی
کلید همه مشکلات زندگیمی
میدونم چقدر رئوفی
میدونم که تو مهربونی
نگفته همه دردای منو میدونی
ای حرمت پناه من
قبله و قبله گاه من
گوشه صحن تو بهشتم
یه عمره زیر دینتم
عاشق کاظمینتم
با تو چه خوبه سرنوشتم
عجب صحنهء دلخراشی
عجب روضه ء جانگدازی
دلم به خوندن روضه نمیشه راضی
میگن قاتل جونت آقا
همون شریک زندگیته
تو مقتل چقدر صحبت تشنگیته
این همه دست و پا زدی
فاطمه رو صدا زدی
روی زمین پاتو کشیدی
تو رو خدا منو ببخش
این همه گفتی العطش
ولی جوابی نشنیدی
به اون لحظه که بین گودال
سری داره بریده میشه
صدای مادری داره شنیده میشه
ن میشه بدنش رو جمع کرد
ن میشه بدن و رها کرد
باید فقط برای خواهرش دعا کرد
یه عده بی هوا زدن
یه عده با عصا زدن
یه عده با نیزه و شمشیر
به پیکرش نفس نبود
این همه نیزه بس نبود
داره میشه روضه نفس گیر