من که باشم که برای خاطرات گذشته

من که باشم که برای خاطرات گذرم

لطفها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم‌ بدرقه ی راه کن ای طایر قدس 

گر می روی بی حاصلی گرمیبرندت واصلی

همتم‌ بدرقه ی راه کن ای طایر قدس 

که دراز است ره منزل و من نو سفرم  


آه ای اسیر روضه ی سربسته کیستی

مرد غریب حجره ی در بسته کیستی

 آه ای اسیر روضه ی سربسته کیستی

مرد غریب حجره ی در بسته کیستی

این حجره به ناتوانی تو‌ گریه می‌کند 

پیری بر این جوانی تو 

در خانه ی امام چرا دست میزنن

در خانه ی امام چرا دست میزنن

با ناله ات مدام چرا دست میزنن

ای یا کریم یال و پرت را زمین نزن 





مطالب مرتبط