لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
نه لوح و نه قلم بود نه ارض و نه سما بود
نه لوح و نه قلم بود نه ارض و نه سما بود

سه‌شنبه، 20 تیر 1402 - سید مجید بنی فاطمه - روضه العباس | 16 تیر | 1402 مدت زمان:16:34

دانلود مداحی ها و نوحه های سید مجید بنی فاطمه با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

نه لوح و نه قلم بود نه ارض و نه سما بود

خدا بود و علی بود علی بود و خدا بود

نه حرف از من و ما بود نه ذکر تو و من بود

علی بود و علی بود که پیش از من و ما بود

علی بود و قدم بود علی بود و عدم بود

علی بود و ولایت علی بود و ولا بود

نه چرخ و نه فلک بود نه حور و نه ملک بود

علی حمد به لب داشت علی گرم ثنا بود

نه جبریل امین بود نه گردن نه زمین بود

نه این چار عناصر نه این هفت بنا بود

علی سر نهان بود علی نور عیان بود

علی پرده نشین بود علی چهره گشا بود

علی پیر سرافیل علی مرشد جبریل

از او عقده گشا بود و بر این راهنما بود

علی اول و آخر علی باطن و ظاهر

علی روح و روان بود علی نور و ضیاء بود

علی روح ولایت علی نور هدایت

علی بحر عنایت علی کان عطا بود

علی مقصد عالم علی منجی آدم

علی راهبر نوح به طوفان بلا بود

علی همدم عیسی به هنگام دمیدن

علی یاور موسی به اعجاز عصا بود

علی بدر زمان‌ها علی صدر مکان‌ها

علی در همه دم بود و علی در همه جا بود

علی در شب بعثت ز. توفیق و ز. رفعت

هم آغوش محمد به دامان حرا بود

علی هم نفس ختم رسل در شب معراج

علی باب یتیمان ز ره مهر وفا بود

علی کوثر و یاسین علی یوسف و طا‌ها

علی قدر و علی بدر و علی شمس و ضحی بود

علی نیت و لبیک علی کعبه و میقات

علی سجده علی حمد و علی ذکر و دعا بود

علی نور جلی بود به هر عصر علی بود

به هر فصل علی بود به هر درد شفا بود

علی آیه تطهیر و علی پایه تکبیر

علی سبع مثانی و علی نقطه با بود

علی زمزمه یا دوست به هر شام و سحر داشت

علی یار همه خلق به هر صبح و مسا بود

علی صاحب اسلام به هر صبح و به هر شام

گل مجلس ایتام و چراغ فقرا بود

علی عبد خدا بود و خداوند خلایق

نه از خالق دادار نه از خلق جدا بود

علی‌ای که گلم را به مهر تو سرشتند

علی‌ای که به نایم ز. شور تو نوا بود

به زخم همه جان‌ها تولای تو مرهم

به درد همه دل‌ها پیام تو دوا بود

نگویم تو خدایی، ولی فاش بگویم

که حاجات همه خلق به دست تو روا بود

نگویم تو خدایی، ولی در کف حکم ات

زمین بود و زمان بود قدر بود و قضا بود

در آنجا که محمد به دشمن شده فاتح

به یک دست تو شمشیر به یک دست لوا بود

تو را فضل و کرامت تو را علم و امامت

تو را حکم و زعامت تو را صبر و رضا بود