لالا لالا، زیر نور خورشیدی
روی نیزه خوابیدی ، بگو من رو بخشیدی
لالا لالا ، یه فرشته ی پاکی
شده صورتت خاکی ، اینو من بگم با کی
میدونی چی بیشتر علی آتیش زده مادرت
که پشت خیمه است هنوز هم قنداقه بی سر تو
اونا که رحمی نداشتن
رو گهواره ات پا گذاشتن رباب رو کشتن
لالا لالا آرزوی بر بادی ندیدم کنی شادی
تو لباس دامادی
لالا لالا قافله پر از آه
که ربابه همراه سر طفل شش ماه