هوای خیمه گرمه هوای دل ها سرده
دعا کنید که شاید عمو دیگه برگرده
گمونم دیگه بی چاره ایم
از الان دیگه آواره ایم
از الان هممون شاهدِ
حراج سر شیر خواره ایم
فکر بی عمو، زنده موندن آزارم میده
بی عمو گلای باغ زهرا زرد و خشکیده
نه صبر کن، داره میاد. باباس! خمیده… رنگش پریده!
گمونم دیگه بی چاره ایم
از الان دیگه آواره ایم
از الان هممون شاهدِ
حراج سر شیر خواره ایم
بعد عمو میگیرن، شش ماهه را از مادر
عمو نباشه میشه نوبت علی اصغر
بین خیمه ها هرجا میری، حرف دستاشه
هیشکی فکر نمیکرد بابا روزی انقدر تنهاشه
کی فکر میکرد یه روزی دستاش جدا شه…
یه روز عمو نباشه
یه لشکر برا غارت میاد
با بغض و با جسارت میاد
عمود حرم افتاده و
داره حرف اسارت میاد
گمونم دیگه بی چاره ایم
از الان دیگه آواره ایم
از الان هممون شاهد
حراج سر شیر خواره ایم
صید دریا تیر شد همینه که دردناکه
لشکر کفتار شیر شد حالا که روی خاکه
متحد شدن، دور جسمش از بس نامردن
حالا که نه دستی داره نه چشمی، دورش کردن
وای میان خاک و خون، زهرا گرفته سرش و به دامن
چه مظلوم شده نقش زمین
عزیزه دله ام البنین
کنارِ مادرش فاطمه
رسیده امیر المومنین
ای علمدار یا ابالفضل