بابای من رو از قفا با دشنه کشتن
بابای من رو با لبای تشنه کشتن

با تیغ و نیزه، جسمشو صدچاک کردن
صحرا نشینا، پیکرش رو خاک کردن

جای یه خنجر روو حنجرش بود
جای هزاران زخم روی پیکرش بود

هم خواهرش بود هم مادرش بود
چشم یه ملعونی پی انگشترش بود

لعنت به اون‌که پیکرش رو زیر و رو کرد
تووی رگای حنجرش، خنجر فرو کرد

لعنت به اون خولی که دنبال سرش بود
با ساربانی که پی انگشترش بود

لعنت به اون‌که بی‌حربه می‌زد
با هرچی داشتش تووی دستش، ضربه می‌زد

لعنت به اون‌که با سنگ می‌زد
اونی که داشت پیراهنش رو چنگ می‌زد

روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد

یک‌جای سالم در همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه‌ی مادر ندارد

روو خاک صحرا افتاده بی‌هوش
پیش چش زهرا، لگد می‌زد به پهلوش




مطالب مرتبط

مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش