رو به ویرانی ام خرابم کن
باز با بخششت عذابم کن
رود نه چشمه نه که مُردآبم
در کویر غمت سرابم کن
قلب من در گناه یخ زده است
گرمی ات را بده مذابم کن
شمع بی غیرت فراق توام
در غمت قطره قطره آبم کن
بنده ای هستم ای عزیز خدا
سر بازار انتخابم کن
خاک پای تو سرمه ی چشمم
خاک پای ابوترابم کن
بدحسابم ولی در این شب ها
جزء سینه زنان حسابم کن
و اگر شد مرا مدینه ببر
زائر صحن آفتابم کن
چون غرور حسن مرا بشکن
مثل قلب حسن کبابم کن