زائر جامونده نمیخواهی
دعوتیات الآن تو راهن
مهمون ناخونده نمیخواهی
من از اونا که اومدن کمتر دوست نداشتم
آخرین بار دم حرم قلبم را جا گذاشتم...
تو این شبا آواره ام
ندیده دوست دارم...
بیام یا نیام بگم یا نگم
خودت میدونی پریشون و خسته دلم
نشد که بشه
هر دری که زدم
میشه که به روم نیاری
شکسته دلم
حبیبی حسین...
دلم گرفته روم سیاه
جای نفس تو سینم آه
کرب و بلا آخر دنیاست
کرب و بلا اول راه
یه روزی کاش بیام پیشت وقتی دنیا دو روزه
من جامونده از حرم باید دلم بسوزه...
منو غم و دلشوره
کی گفته حرم دوره ...
چه قصه ای تو داغ تو که
فراق تو بیشترم کرد حرارتمو
اگه نمیگم که دل حرمه
همینحوریم قبول کن زیارتمو...
حبیبی حسین...