گیرم که اصلاً عبدود رد شد ز خندق
آسودهباش آقای من؛ حیدر که داری
به طعنههای این و آن، بیاعتنا باش
بگذر ازین بدبختها؛ کوثر که داری
آنکس که خیر و برکت دنیاست، زهراست
سرّ وجود این جهان زهراست زهراست
ای صادق آلعلی در بیکرانها
یادی بکن قدری هم از ما ناتوانها
بار سفر برداشتی از دوش مردم
ای ناشناس مهربان کاروانها
جاروکشت، اعجاز ابراهیم دارد
در دستهای توست این کون و مکانها
درک مقامت، کار امثال زرارهست
کی راه دارد در حریمت این گمانها
پرچم سیاه روضه بر دیوار داری
تو روضهخوانی بر تمام روضهخوانها
روضه بخوان از آفتاب بین گودال
از حجّتاللّهی که افتادست بیحال