من همه رو جواب کردم از تموم دنیا
آرامش صحنت رو انتخاب کردم
رو کرمت حساب کردم
جز پل آهنچی پلای پشت سرمو خراب کردم
بارون صحنت نم نم بهار آورد
مریض بد حال از نون حضرتی خورد
کبوتر اومد انگار یه حاجتی داشت
از گندم صحن روزی جوجشو برد
وسط گریه هام لبخندت آب رو آتیشه
من که همسایتم هر روز دلم برات تنگ میشه
تویی دختر موسی کلیمی
به مانند نسیمی اصیلی و قدیمی
خدا را به خدایی شده بنده
همان بنده ی سرزنده
همان گوهر رخشنده
که نور است و ظهور است و حضور است
به هنگام عبادت تویی خواهر سلطان
همان گوهر تابان امید همه ایران
وسط گریه هام لبخندت آب رو آتیشه
من که همسایتم هر روز دلم برات تنگ میشه