ای غایب از نظر
نفسی در نظر بیا
این انتظار کشت مرا
منتظر بیا
الغوث و الامان
جگرم سوخت از فراق
شرحش نمیدهم به همین مختصر بیا
کم مانده است غرق شوم دست من بگیر
قبل از ازل کم مانده است غرق شوم دست من بگیر
قبل از اجل کنار من معتزل بیا
آقا جان یک روز هم ز کوچه ی بدها گذر بکن
از جرم بی نهایت ما در گذر بیا
فلک نجات مردم افتاده از نفس
موعود ما برای نجات بشر بیا
ما بی خیال ما بی خبر ز حال تو ایم و
بیا تو هم اصلا خبر نگیر ز ما بی خبر بیا