ویران شدم که از نو دلم را بنا کنی
می سوزم آن قدر که کمی اعتنا کنی
بر التماس من احدی هم دعا نکرد
درمانده ام، مگر تو برایم دعا کنی
ای وارث کسای یمانی، مرا بس است...
یک گوشه چشم بر منِ یک لاقبا کنی
دست مرا رها بکنی غرق می شوم
دست مرا بگیر، مبادا رها کنی