ای به دریای غمم پهلو گرفته
دست من با دامن تو خو گرفته
فاطمه یا فاطمه امّ ابیها
رو مگیر ای ماه و در دلداری من
شد خجل روی امانتداری من
فاطمه یا فاطمه امّ ابیها
ای مقیم بیت الاحزانت دل من
می شوی با این جدایی قاتل من
فاطمه یا فاطمه امّ ابیها
ای که بر زانویت نهاده آسمان سر
خم شد از بار غم تو پشت حیدر
فاطمه یا فاطمه امّ ابیها
دگر از داغ فراقت بی شکیبم
من غریب بن غریب بن غریبم
فاطمه یا فاطمه امّ ابیها