پرواز آسمانی او را، ملک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید، شک نداشت
سنگش زدند و دست ز افشای شب نشست
آن نور ناب، واهمهای از محک نداشت
مهتاب زیر سیلی شب بود و آفتاب
حتّی دو دست باز برای کمک نداشت
این بود دستمزد رسالت، زمینیان؟!
انگار دست پاک پیمبر، نمک نداشت
میپرسد از شما که چه کردید مردمان
گلدان یاس باغچهی من، ترک نداشت
خورشید و ماه را به زمینی فروختند
ای کاش خاک تیرهی یثرب، فدک نداشت