تویی آن خدیو ملکخدم؛ تویی آن امیر حبشخیم
که به فرق پادشهان، قدم بنهد گدای تو یاعلی
تو همان گزیدهی ایزدی؛ تو همان شهنشه امجدی
که به عرش دوش محمّدی، شده ارتقای تو یاعلی
کسی ار لطیفهسرا بود که تویی خدای؛ بهجا بود
که چو کارهای خدا بود، همه کارهای تو یاعلی
همه کائنات دو کون را شدهای تو رهبر و مقتدا
اگر آن پیمبر پیشوا، شده مقتدای تو یاعلی
نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یاعلی
نه مرا زبان که بیان کنم، صفت کمال تو یاعلی