مادر! شدم به تو شبیه
شبیه تو، پای هردو چشمم شده مثه ضریح
دیدم رخت رو توو دیر راهب با مادر مسیح
شدم به تو شبیه
مادر! تموم این سفر
آتیش سیلی، منزل به منزل میمونه شعلهور
جسمم رو سرنیزهها میبوسن بهجای میخ در
شدم شکستهپر
شبیه شمام زیاد زیاد
نوهی شما فقط و فقط باباشو میخواد
سلام! ای نامتون دوام
عمّه همش واسه التیام از شما میگه برام
میگه شمام تازیونه خوردی بهخاطر امام
از دست خاصّ و عام
تا شام، توو راه علیالدوام
وقتی پاهام خسته میشه، یاد حکایت شمام
شمام به بابام بگو، دعاهام همینه یککلام
میخوام باهاش بیام
میخوام بگیرم انتقام
میخوام صدام باشه مثل زهرا، شمشیر بینیام
میخوام خودم از خجالت شام بیحیا درآم
با تیغ گریههام
میخوام اشکام کنن قیام
برای اون معجرا که سوختن توو آتیش خیام
برای اون دخترا که مردن میون ازدحام
توو مجلس حرام
بهخاطر آب؛ برای رباب
فاطمه میشم؛ دیگه چش ظلم نمیره بهخواب
رسید وقت ظهور حق
خرابه میخونه قل اعوذ بربّک الفلق
عمّه دارم مادرو میبینم کنار این طبق
خورشید در شفق
رسید؛ اوضاع من رو دید
قلبم برا بار آخر از شوق دیدنش تپید
تا آخرین قطرههای اشکم با مادرم چکید
مادر منو خرید
حاجتمو داد دستای کریم
فاطمه خرید دونهدونهی اشکای یتیم