به جمعیت کفایت کرد امیرالمومنین ما را
پریشانی وداعی کرد زین بحرِ یقین ما را
به ذلت بر زمینش سر نهادیم و ثَنا گفتیم
به روز حشر با عزَت برون آرد زمین ما را
یاعلی مولا یاعلی مولا یاعلی مولا…
غبارِ قبر او با آستین برگیر تا آن بُت
کشد بر آستانش در جزا از آستین ما را
تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه
شفاعت میکند پیش از علی، ام البنین ما را
ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدم
تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را