دل شکسته، کرده هواتو
هوای چشمای اشکبار غرق خداتو
بذار یهخورده بسوزم امشب
بلکه بفهمم یهذرّهای از غم باباتو
میون خیمهت کی اومده تا روضه بخونه امشب براتو؟
چی میشه من هم میون روضه
ببینم آقا، اشک چشاتو
چی میشه امشب توو هیأت ما، یهسر بیای تا
موقع سینهزنی برای سینهشکسته
توو سینهزنها بشنوم ای دلربا صداتو
جان اباالفضل! بذار روو چشمای اشکبارم
یهلحظه پاتو
تا که برای شفا، بزارم بهروی چشمام نخ عباتو
به جون چشمات، چیزی نمیخوام ازت عزیزم
فقط یهلحظه
سری بچرخون اینطرف خاک
ببین تو رخت سیاه مادر، غلام سیاتو
فقط یهلحظه آقا بیا و ببین چهجوری
سر میذارم، میمیرم براتو
شب فراق علی و زهراست
غریبی مرتضی توو بغض نگاه سرشار گریه، پیداست
نوای «ای مادرم» روو لبهای بچّههای بیکس و تنهاست
طفلکی زینب، یهگوشه تنها نشسته و مشغول تماشاست
میگه خدایا! به داد بابام برس که تازه
اوّل خونهنشینی ماست
غریب و خسته؛ کنار بستر، علی نشسته
حسن میخونه؛ حسین میسوزه؛ چه مجلسی تووی خونه برپاست
نگاه لبریز اشک مادر، بهسمت تابوت و
چشم بابا محو چشای کبود زهراست
برا پریدن به آسمونا
پرستوی پرشکستهی سرشکستهی پیکرشکسته، آماده و مهیّاست
مسیح نرگس! بیا که مردم؛ چقدر روزا و ماه و سالو بیتو شمردم
چقدر دور از تو، غصّه خوردم
شب عزای عزیز زهراست
ببین گرفتاریای نفسم؛ بده نجاتم که وقت احیاست
اینهمه گریه، اینهمه ناله اثر نکرده
هنوز ای وای که نوکر تو، اسیر دنیاست