تو مه سپهر امامتی؛ تو گل ریاض کرامتی
تو دُر بحار شهامتی؛ سر و جان فدای تو یاعلی
چو تولّدت شده در حرم؛ حرم از وجود تو محترم
همه حُرمت و شرف حرم، بود از برای تو یاعلی
چه ملک، چه جنّ و چه آدمی، پی فیض و دفع بلا همی
همه متّکی، همه ملتجی به در سرای تو یاعلی
دل ما و مهر و ولای تو؛ لب ما و مدح و ثنای تو
رخ ما و خاک سرای تو؛ سر ما و پای تو یاعلی
نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یاعلی
نه مرا زبان که بیان کنم، صفت کمال تو یاعلی
به غلامیات شده متّصف، همه ممکنات کما تصف
به مقام و فضل تو معترف، عدوی دغای تو یاعلی
متحیّرم چه بخوانمت! چه بگویمت، چه بدانمت
که سر است ز آنچه ستایمت، شرف و علای تو یاعلی
نه همین بود ز تو باصفا، چمن و شریعت مصطفی
که صفای باطن اصفیا، بود از صفای تو یاعلی