مدینه غرقِ شرار و دود است
بیا بگو جرم من چه بود است
که عضو عضو تنم کبود است
نشانه دارد ز تازیانه
دوای من مرگ، اجل طبیب است
تمام دردم غم حبیب است
علی غریب است علی غریب است
نشسته تنها کنار خانه
آجرک الله یا بقیة الله…
خزان شدم چون گُل بهاری
به خود به پیچم به آه و زاری
که دیده صیّاد کُشد به زاری
کبوتری را در آشیانه
آجرک الله یا بقیة الله…
نوشته بر خاکِ تربت من
فلک خورد خون به غربت من
به یاد اندوه و محنت من
سرشک “میثم” بوَد روانه
سرشک سرخم به رخ روانه
غریب و زارم در آشیانه
شرر کشد از دلم زبانه
به سینه دارم غم زمانه
آجرک الله یا بقیة الله…