حال و هوا چه دلگیره بعد فراق احمد
دل آسمون میگیره ابرای تیره سر زد
گل یاس نیمه جون تو خزون
یه دفعه طوفان اومد
طوفان درو به هم کوبیده
گلها از ساقه شکستن
دست باغبون پیرو
بین این معرکه بستن
اشک آسمون در اومد
صبر باغبون سر اومد
پشت در یه مادر اومد
ای وای امون از این غریبی
فدایی این ماجرا یار یل حُنینه
قصه داغ و غربتش ماتم عالمینه
مدینه شروع شد
آخرش کربلای حسینه
محسن میشه علی اصغر
زهرا میشه زینب کبری
آتیش به جای در خونه
از تو خیمه میره بالا
اوج فتنه ها تو راه
روزی که حسین بی پناه
وقتی راهی قتلگاهه
ای وای امون از این غریبی...