گرفته ابرای چشِش ، هوای سامرا
دلش دوباره لک زده ، برای سامرا
امشب سیاه پوش اومده ، خیلی بعیده پس
خالی بمونه دستای ، گدای سامرا
ای پسر جواد
نالایقم ولی دلم ، خاطرتو میخواد
هادی راه تویی
وا کن درو تا نوکرت ، بازم با سر بیاد
ای پسر جواد
مهمون روضهَتم
مهدی صدام زد اومدم ، یعنی که دعوتم
گریههامو ببین
کاش برسه به محضرت ، عرض ارادتم
مهمون روضهَتم
افتادی - نزدی فریادی
زهر دادن - تشنه لب جون دادی
دلارو میبره به شام ، خرابه رفتنت
خوابیدی بین گداها ، خاکیه پیرَنت
از زهری که بهت دادن ، گله نکن آخه
بزم شراب که بردنت ، اون موقه کشتنت
نگم برای تو
تو شهر شام چیا گذشت ، به عمههای تو
بگم یزید مست
چه کاری کرده در میاد ، حتماً صدای تو
نگم برای تو
بد جوری چوب میزد
عمه میکوبید تو سرش ، اونم بکوب میزد
اصلاً حالیش نبود
عصری که قافله رسید ، اون تا غروب میزد
بد جوری چوب میزد
زینب دید - لَبا از هم پاشید
نازدانه - به خودش میلرزید