کربلا، کارگاه زینب بود
تازه آغاز راه زینب بود

این‌که شد دودمان ظلم، سیاه
اثر دود آه زینب بود

مهر خون زد به دفتر عشقش
چوب محمل، گواه زینب بود

گرچه چل‌روز سرپناه نداشت
یک‌جهان در پناه زینب بود

و إذا الشّمسُ کُوِّرَت، شرحِ
روزگار سیاه زینب بود

قتلگاه حسین، کرب‌وبلا
شام هم قتلگاه زینب بود

بین یک‌ لشگر مسلّح و مست
گریه تنها سلاح زینب بود

آن تن تکّه‌تکّه تکّه‌شده
به‌خدا تکیه‌گاه زینب بود

بدنی که سپاه، رویش رفت
روزگاری سپاه زینب بود

زنده‌زنده، تنی که عریان شد
آبرو‌دار و شاه زینب بود

قطره‌قطره ز دیده دُر می‌سفت
با برادر، چنین سخن می‌گفت:

پای هر پنج‌تن، بلا دیدم
من، تو را رووی نیزه‌ها دیدم

سر یک نیزه‌ی بلند، حسین
گیسوان تو را رها دیدم

بین جمعیتی که سنگ زدند
چهره‌ی چند آشنا دیدم

غیرت‌الله! دخترانت را
بین یک عدّه بی‌حیا دیدم

به غذا، لب نمی‌زنم دیگر
سر سفره، سر تو را دیدم

کوچه‌گردیت، کوچه‌گردم کرد
بین این کوچه‌ها، چه‌ها دیدم

ذرّه‌ای از بلای کوفه نشد
هربلایی که کربلا دیدم

آه از آن‌لحظه که زمین خوردی
رووی جسمت، برو بیا دیدم

رووی تل، دست‌وپای من گم شد
تا تو را زیر دست‌وپا دیدم

دور گودال، غیر سرنیزه
چندتا تکّه‌ی عصا دیدم

بعد از آن‌كه جدايمان كردند
بدنت را جداجدا ديدم

از لباس تنت نمانده نخی
تن غارت‌شده! أ أنتَ أخی؟!




مطالب مرتبط

بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش