با گریه با آه دمادم، مینویسند
در ذیل مصحف، شرح ماتم مینویسند
اندوه را با جوهر غم مینویسند
این روضه را مثل محرَّم مینویسند
کوچهبهکوچه مجلس ماتم گرفتند
کرّوبیان با روضهخوانها، دم گرفتند
آیات قرآن، حضرت موسیبنجعفر
تسبیح ایمان، حضرت موسیبنجعفر
آوای باران، حضرت موسیبنجعفر
دردی و درمان، حضرت موسیبنجعفر!
لبتشنهی عشق توام؛ باران عطا کن
از دردمندان توام؛ درمان عطا کن
نور چراغ شام تار مردم ما
بوی دلانگیز بهار مردم ما
بودی همیشه در کنار مردم ما
خیلی گره خوردهست کار مردم ما
گرچه گرفتاریم، یا بابالحوائج
امّا تو را داریم؛ یا بابالحوائج!
جز ذکر الله لبت، بسمی نداریم
شیرینتر از نام شما، اسمی نداریم
با حرز تو از صدبلا، قسمی نداریم
ما ترس از بیماری جسمی نداریم
بیماری ما، زندگی منهای روضهست
راه علاج ما، دوقطره چای روضهست
چشم مرا تر کن، زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمانها این صداها:
یا فاطمهمعصومهها و یا رضاها
این خاک شد، ایران این خواهر برادر
جان همه، قربان این خواهر برادر
دریای رحمت! ما به موجت، خو گرفتیم
از هرکسی جز خاندانت، رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو، دارو گرفتیم
ما نسخه را از ضامنآهو گرفتیم
صحن رضاجان شما، دارالشّفا شد
پای ضریحش، نُطق طفل لال، وا شد
موسای طور غم! عصایت را شکستند
با زجر تو، قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها، ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو بهجز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه هنوز از غصّهات تشویش دارد
داغ تو را در سینه، بیش از پیش دارد
سِندی ملعون، بد زبانش نیش دارد
روی لبش، دشنام قوموخویش دارد
داغ حسن در کنج زندان میچشیدی
با ذکر مادر، درد پهلو میکشیدی
در این قفس، بالوپری دیدم؟ ندیدم
جز روضه، چیز دیگری دیدم؟ ندیدم
زیر عبایت، پیکری دیدم؟ ندیدم
جز استخوان لاغری دیدم؟ ندیدم
داغ تو، ما را کشت ای فرزند زهرا!
عَجِّل وفاتی خواندهای مانند زهرا
با جوهر خوننامهات توقیع گردید
اندوه تو در روضهها، توزیع گردید
آیهبهآیه سورهات تقطیع گردید
بر تخت پاره، پیکرت تشییع گردید
با اینهمه، تو بیکفن ماندی؟ نماندی
آقا! بدون پیرهن ماندی؟ نماندی