فرمانروای عالمین موسی بن جعفر
خورشید شهر کاظین موسی بن جعفر
به درد غریبی تو هستی معالج
نوای دل من یا باب الحوائج
یا باب الحوائج ، یا موسی بن جعفر
******
ما جان به کف در راه عشق تو نهادیم
ما سائلان خاکی باب الرادیم
منم عبد مسکین تو بحر عطایی
به باغ ولایت گل مصطفایی
یا باب الحوائج ، یا موسی بن جعفر
******
با ناله تو دشت و هامون گریه کرده
زنجیر غم در پای تو خون گریه کرده
پر از درد و رنج و به شور و نوایی
به زندان بغداد تو گشتی فدایی
یا باب الحوائج ، یا موسی بن جعفر
******
گشتی کفن قربان درد بی طبیبت
دلها بسوزد یاد آن جدّ غریبت
حسین بن حیدر که دور از وطن بود
سرش روی نیزه تنش بی کفن بود