آرزومونه که یه بار گریه هامونو بخرن
سفرهی موسی ابن جعفره مادرامون فیض ببرن
وای گوشهی زندون آه و واویلا
بی رمق و بی جون آه و واویلا
خلصنی یا رب از دست هارون
راه نفس هامو بسته هارون
از دست هارون
پر شکسته کنج قفس غربتت بیداد میکنه
خیلی مظلومی بمیرم پس کی از تو یاد میکنه
وای دست زندان بان خیلی سنگینه
چشم آقامون تیره میبینه
این ساق پاها خیلی شکسته است
هر شب نمازش با دست بسته است
خیلی شکسته است
روی تخته چارتا غلام میآوردن پیکرتو
چی گذشته کی میدونه لحظههای آخر تو
وای یاد گودالی آه و واویلا
خیلی بی حالی آه و واویلا
نیزه های زیادو زینب میبینه
این بی حیا رو سینه ش میشینه
زینب میبینه