عباس؛ قمر العشیره
عباس؛ نافذ البصیره
همهجا جار زدم
به اباالفضل قسم
فقط عباسه که دستای منو میگیره
چقدَر آقاس، پرچمش چقد بالاس
تُو مردونگی والله، کی میشه مثه عباس
اینو میدونه، چون رقیهخاتونه
حق رو شونۀ سقا، دنیا رو میگردونه
خودم بچههام، پدر مادرم
فَدای سرِ، عموی حرم
«زور بازوی علی باب الحوائج
ناصر دین نبی باب الحوائج
ناصر دین خدا باب الحوائج
بچه شیر مرتضی باب الحوائج»
الدخیل یا ابالفضل ٤
..........
عباس؛ شرف هدایت
عباس؛ عشق بینهایت
وسط فتنهها
بخدا این آقا
طرف هیچ کسی نیست جز طرف ولایت
دُرِ نایابه، چون الگوی آدابه
عباسو ببین دربست، درخدمت اربابه
همیشه هرجا، صاحبنظره اما
هرچی که حسین میگه، میگه ای به چشم آقا
خودم بچههام، پدر مادرم
فَدای سرِ، عموی حرم
«ای علمدار حسین باب الحوائج
دل و دلدار حسین باب الحوائج
یار و غمخوار حسین باب الحوائج
ای سپهدار حسین باب الحوائج»
الدخیل یا ابالفضل ٤
..........
عباس؛ همۀ حماسه
عباس؛ پهلوون خاصه
همت و منزلت
غیرت و معرفت
همه تُو عباس بن علی شد خلاصه
همهچی داره، عین علی کراره
الحقُّ و الانصاف که، عباس علمداره
عشقو میشناسه، هم عقله هم احساسه
زینب همیشه میگه: سرپرستم عباسه
خودم بچههام، پدر مادرم
فَدای سرِ، عموی حرم
«ای اباالفضل حسین؛ بابالحوائج
ای امیر عالمین بابالحوائج
ای نگهبان حرم باب الحوائج
نظری کن به دلم باب الحوائج»
الدخیل یا ابالفضل ٤