لبم از هرچه به جز نام امامم خاموش
آتش عشق نشد یک دم از این دم خاموش
گرچه یک لحظه نبوده است به عالم خاموش
از قدومش شده یک روز جهنم خاموش
درامالی خودش شیخ صدوق آورده است
روز میلاد حسین آتش دوزخ سرد است
شب شور است که شیرین و غزل خوان شدهام
خیس از بارش احسان فراوان شدهام
جان رها کرده و دل بستۀ جانان شدهام
مست جام رجب و تشنۀ شعبان شدهام
که شب سوم این ماه حبیب آمده است
باز از باغ خدا نفحۀ سیب آمده است