آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا
با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا
از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست
یعقوب و خضر و نوح و سلیمان کنى مرا
کشکول خالى ام دو برابر گدا شده
وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا
دست مرا ز دست جدایت جدا نکن
هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا
وقت ورود دسته به هیات خدا کند
پاى علم بگیرى و قربان کنى مرا
آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند
واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند
تو آمدى که پاى برادر بایستى
تحت لواى پرچم حیدر بایستى
در طول عمر تو بخدا هیچکس ندید
یکبار از حسین جلوتر بایستى
بر بام کعبه میروى و خطبه میکنى
وقتى بناست بر روى منبر بایستى
حق است غبطه شهدا بر مقام تو
حق است که فقط تو فراتر بایستی
زهرا به دست هاى تو سوگند میدهد
وقت شفاعت از صف محشر ، بایستى
در بین معرکه غضب چشم تو بس است
تا یک تنه مقابل لشگر بایستى
ام البنین چقدر سفارش نموده است
دائم کنار محمل خواهر بایستى
هستى امامزاده مأنوس اهل بیت
محرم ترین محافظ ناموس اهل بیت
تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت
تا بود شانه تو رقیه غمى نداشت
تا بود قامت تو امان بود خیمه را
خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت
رفتى و بعد رفتن تو هیچ دخترى
در خیمه گاه روسرى محکمى نداشت
بیخود نبود سنگ به پاى سکینه خورد
بعد از تو خیمه ها دژ مستحکمى نداشت
زینب پس از تو ناقه عریان سوار شد
زینب به شام رفت ولى محرمى نداشت
ارباب ما بدون علمدار مانده بود
حق میدهیم پیرهن و خاتمى نداشت
از بوریا بپرس چه آمد سر حسین
زخم مرمل بالدما مرهمى نداشت