در کنار توام و یار دگر میطلبم
کار با توست ولی کار دگر میطلبم
نکند خواندن نام تو شده عادت من
یا به اسم تو به لب یار دگر میطلبم
گاه دارم رخ زیبای تو را میبینم
بی خبر وعده ی دگر میطلبم
از گدا بودن خود بر سر کویت خجلم
که تو را دارم و دربار دگر میطلبم
همه جا هست حواست به منو رفتارم
نیستم با تو که رفتار دگر میطلبم
ذات نیات مرا جز به جز میدانی
تو مرا یاری و اما دلدار دگر میطلبم