لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
لب ما و قصه‌ زلف تو چه توهمی چه حکایتی
لب ما و قصه‌ زلف تو چه توهمی چه حکایتی

شنبه، 05 اسفند 1402 - ابوذر بیوکافی مدت زمان:05:48

دانلود مداحی ها و نوحه های ابوذر بیوکافی با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

لب ما و قصه‌ زلف تو چه توهمی چه حکایتی

تو و سر زدن به خیال ما چه ترحمی چه سخاوتی

به نماز صبح و شبت سلام و به نور در نسبت سلام

و به خال کنج لبت سلام که نشسته با چه ملاحتی

تو که آینه تو که آیتی تو که آبروی عبادتی

تو که با دل همه راحتی تو قیام کن که قیامتی

زد اگر کسی در خانه ‌ات دل ماست کرده بهانه ‌ات

که به جستجوی نشانه ‌ات ز سحر شنیده بشارتی

غزلم اگر تو بسازیم و نی ‌ام اگر بنوازیم

به نسیم یاد تو راضیم نه گلایه ‌ای نه شکایتی

نه مرا نبین رصدم نکن و نظر به خوب و بدم نکن

ز درت بیا و ردم نکن تو که از دیار کرامتی

همه زخمی و همه مرهمی همه شادی و همه ماتمی

تو که هم زیادی و هم کمی تو مگر چه کاره ی عالمی

و به یمنه رزق الوری و هو الشهید بکربلاء

به که گویم این همه ماجرا که خدا و بنده ی تو همی

تو نشسته ای و من آن طرف تو بدون پیروهن آن طرف

تو مرا صدا بزن آن طرف که بیا بیا که تو محرمی

تو قیام صبح و شهامتی همه قدی و همه قامتی

تو بیا که صبح قیامتی تو بیا که ظهر محرمی

منی که از تو دورمو صدای تو نمی رسد

وگرنه تو که می دهی جواب هر سلام را

به این یقین رسیده ام که دیدنت ملاک نیست

جهان مگر ندیده بود یازده امام را

بعید نیست عاقبت فقط به خاطر حسین

تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را

شنیده ام که می روی تو در میان مجلسی

که از عموت بین روضه می برند نام را

بلند شو زخاک غیرت خدا

پناه من که دوره کرده اند این حرامیان خیام را

شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش

در آن زمان که خیزران شکست احترام را