دیدی سر پیری چه کرد با زینبت این روزگار

گفتم به باران بعد از این دیگر در این صحرا نبار

من میروم  از پیش تو وقت خورشیدم

اما تو‌ میمانی و این صحرا و این شب‌های تار 

تاریک گودال 

زمین افتادم نزدیک گودال 

آشفته بودم 

به تو زخمامو نگفته بودم 

تنها می مونی 

همه میرنو تو جا میمونی 

دورت میگردم دوای دردم 





مطالب مرتبط

من اصلا اومدم برات مریض بشم
من اصلا اومدم برات مریض بشم

چهار شنبه, 05 شهریور 1399

پخش
خسته بود آقا
خسته بود آقا

یک شنبه, 26 دی 1400

پخش
بابا ای لعنت به شامی ها
بابا ای لعنت به شامی ها

سه شنبه, 11 مرداد 1401

پخش