باز کن آغوش خود را سائلت سر میرسد
آن گدا که بخششت را کرده باور میرسد
آنقدر فریاد خواهم زد که من راهم ببین
ناله های هر شبم از پشت این در میرسد
تا نفس باقی است نفس سرکشم را رام کن
رفته رفته عمر من دارد به آخر میرسد
در شب قدرت به قدر گریه ام رونق بده
هر که به جایی رسید از دیده ی تر میرسد
گرچه بد کردم بیا این بدت تندی نکن
ای که لطف بی حدت حتی به کافر میرسد