ای به تولّای تو، کمال ایمان؛ رضا!
مهر تو در جسم دین، خوبتر از جان؛ رضا!
زائر قبرت، برد فخر به بیتالحرام
سائل کویت، کند ناز به سلطان؛ رضا!
مور اگر خرمن بذل تو را بنگرد
دانه نمیگیرد از دست سلیمان؛ رضا!
اگر بخوانی مرا؛ وگر برانی مرا
نمیروم از درت، قسـم به قرآن؛ رضا!
عالم امکان بود نگین انگشتری
مزار تو خاتم عالم امکان؛ رضا!
مؤمن اگر آورد طاعت سلمان به حشر
بدون مهر شما نیست مسلمان؛ رضا!
به عرش کرد افتخار؛ به فرش داد اعتبار
رسید تا پای تو به خاک ایران؛ رضا!
عجب ندارم اگر ناز به جنّت کند
اگر تو چشمافکنی بهروی شیطان؛ رضا!
حرام دانم اگر در حرم قدس تو
به لب برم نامی از روضهی رضوان؛ رضا!
هر آنکه یکبار شد زائر درگاه تو
تو میکنی بازدید سهبار از آن؛ رضا!
زائر قبرت اگر پای نهد در جحیم
جحیم را میکند روضهی رضوان رضا!
زائر خود را کنی بدرقه تا کربلا
بلکه شوی زائرش از ره احسان؛ رضا!
گر تو پناهش دهی ور تو نگاهش کنی
ناز به یوسف کند گرگ بیابان؛ رضا!
آه که زد قاتلت شعله به جان و دلت
آب شدی همچنان شمع فروزان؛ رضا!
دیده به در دوختی؛ سوختی و سوختی
شد نفست در جگر آتش سوزان؛ رضا!
گرچه نشد پیکرت طعمهی شمشیرها
در جگرت داشتی زخم فراوان؛ رضا!
گرچه تنت آب شد در تب و در تاب شد
وقت شهادت نبود کام تو عطشان ؛رضا!
کشـت تو را میزبان، آه که عبّاسیان
خوب نگه داشتند حرمت مهمان؛ رضا!
رفت فرو بارها در جگرت خارها
یافت به خون جگر، عمر تو پایان؛ رضا!
ای همه را دستگیر! چشم ز میثم مگیر
کهآمده این بینـوا بر تو نواخان؛ رضا!