بر نفس خود دچارم؛ یابن الحسن، اغثنی
عبدی خرابکارم؛ یابن الحسن، اغثنی
در غفلت از قیامت با شعلهی جهالت
آتش گرفته بارم؛ یابن الحسن، اغثنی
تاریک و روسیاهم؛ افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم! یابن الحسن، اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم؛ یابن الحسن، اغثنی
ای ذوالکرم میایی، بالاسرم میایی
هنگام احتضارم؛ یابن الحسن، اغثنی
مانند والدینم گریهکن حسینم
این است اعتبارم؛ یابن الحسن، اغثنی
عقدهگشاییام کن؛ کربوبلاییام کن
دلتنگ آن دیارم؛ یابن الحسن، اغثنی